شهیدی که از لوله تفنگش ندای صلح می آمد
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۳۴
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ چفیه های بهشتی نوشت :

به ياد شهيد مهدي باكري

من از مجنون مي آيم آن روز كه در روي سنگري روي آبهاي خونين اش ايستادم و چشم سوي دجله كردم و به شهيد باكري سلام رساندم و اشكهايم را نثارش كردم كه كاش مي ديدمت و مي آموخت و آموزش مي دادم كه از لوله تفنك آقا مهدي گل صلح نثار آدميان مي شد و اگر او رفت نداي صلح بر زبانش جاري بود اما صدام لعين چنان ادب و اخلاق و انسانيت و صلح را به مسلخ برده بود كه جز با تفنگ نمي شد رهايشان كرد و اين پيام مهدي بود و همه ياران شهيدش. آري اي عزيز! من از پد 5 مي ايم آنجا نجواي مهدي و رضا و عسگر به گوش مي رسد و اما تو اي برادر اي كه اينك رسالت شهيدان بر دوش داري اي كه وارث خون حسين و همه حق جويان تاريخي!

بخوان به نام خون تا فروريزد در رگهاي فسرده ي زمان بخوان و به اين نسل جديد بر گو كه زيستن در سايه سار عزت نياز عصر من و توست. بخوان به فريادي رسا كه اينك ما را دوباره به مسلخ برده اند اما نه قتلگاهي كه شهيدان ما جان دادند كه در سنگفرش هاي خيابان هاي شهرمان كنار جويهاي نكبتمان نهاده اند و به افيونمان كشانده اند! كاش مي مرديم و عزيزانمان را در اين مسلخ هلاكت نمي ديديم! كاش بيدار شويم و ياد آريم كه مهدي ها رفتند تا خوب زيستن را يادمان دهند و اينك من مانده ام تا پيامشان را به تو اي نسل زمانه! برسانم و دعايم كنيد كه زيستن در رفاه مرا به غفلت عظيم نيفكند تا گمان نبرم كه خوردن و خسبيدن رسالت من است و بيدارم سازيد كه يادم نرود كه رسالت شهيدان بر دوش دارم!

و اينك اي عزيز تو هم از سلسله آناني هستي چونان اويس بوي پيامبران آزادي و رهايي انسان را نديده بوييده اي. اي زبان رساي عصر! به تو م همه هم عصران و هم نسل هاي تو مي گويم اينك همه پيام عزت آفرينان 8سال دفاعمان را مي توان در خطبه هاي آتشين نهج البلاغه مي توان خواند پس بيا گامي سترگ برداريم و چونان رزمندگان وفادار نه در ميدان نبرد كه در عرصه معرفت آموزي از مكتب علي درس بياموزيم و با نيت خالصانه شهيد باكري و همه شهيدانمان را سهيم و شريك سازيم.
کد مطلب: 13409