وبلاگ "
نصر 19" نوشت:
از همان ابتدا آمدنش حاشیه ساز بود، وقتی با کسی در صحنه انتخابات در افتاد که هر کی با او در افتاد ورافتاد.
اینگونه بود که تیتر یک روزنامههای کشور شد؛
" احمدینژاد ششمین رییسجمهور ایران "
احمدینژاد! اما تیتر یک جهان شدی وقتی؛
President of the Islamic Republic of Iran, Mahmoud Ahmadinejad
( پرزیدنت آو د ایسلامیک ریپابلیک آو ایران، محمود، احمدی نجاد )
در برابرشان که به صندلیهایشان لم داده بودند و یک پایشان را بر روی پای دیگرشان انداخته بودند و به تو زول میزدند که این مردک دهاتی با این کت و شلوارش چه میگوید، یکدفعه به قولهای معروف خودت آنجایشان را آنچنان سوزاندی که "پشم و پیلشان " ریخت و بندگان شیطان هنوز از نیل تا فرات مستقر نبودند که " آب را بریزند همان جایی که میسوزد " ! این شد که بلند شدند رفتند تا معنی " آن ممه را لولو برد " را بفهمند!
و آنجا بود که واقعاً نشان دادی بر سر حرفت هستی که "همهاش کشک است، طرف راه میرفت میگفت ابرقدرت، قدر قدرت…ای زکی!"
از زبانِ دوست و میانه و دشمن، پر کار و تلاش بودی خصوصاً در مسکنسازی، یارانه سازی و البته حاشیهسازی!
بینظیر بودی در دست بوسی در رو بوسی و خصوصاً در رو سوزی!
چهار سال اولت گفت و گوی اسلام و مهدویت را آوردی تا دیگر از دو طرف محاصره نشویم و با تشر به مان نگویند؛ " محور شرارت "
هدفمندی اقتصادی آوردی به جای تعدیل اقتصادی. خصوصاً در این گرمی هوا که واقعاً سخت بود برای مرغ از بانک ملی سوبسید بگیریم.
با کلیدت، دربهای نیروگاه هستهای را باز کردی و حسابی به ریششان خندیدیم!
البته فکر نکن با آن همه کار عمرانیت توانستی با افتتاح برخی از پروژههای هنوز بهرهبرداری نشده به عقل و شعور ما توهین کنی، چون به یاد بایرام لودر (اکبر عبدی) میافتیم که بشکن میزد و میگفت: " ما که تکلیفمونو ادا کردیم، عکسامونم گرفتیم "
و در برابرش هم فکر نکن از اختلاس ۳۰۰۰ میلیاردی در دورهی ریاست جمهوریت ناراحت میشویم چون فکر میکنیم همین که چنین اختلاسی را توانستهای کشف کنی و مطرح کنی جای یک آفرین داری.
باز هم میتوانم این لیست را ادامه بدهم اما میترسم با بگم بگم هایت کار دستم بدهی!
اما الحق و انصاف خیلی دل و جرئت داشتی و دل و جرئتت آن قدر زیاد شد که وقتی آیتالله مصباح آمد سراغت و گفت " سیستم حاکمیت ولایتفقیه این است که وقتی ولی امر حرفی را زد باید خواند و عمل کرد " باز هم لجاجت کردی و حرف خودت را تکرار کردی؛ " من خودم با آقا صحبت میکنم و موضوع را حل میکنیم. نهایتا منتهی می شود به اینکه آقای مصلحی استعفا می کند (خلاف نظر رهبر) و نفر دیگری می آید و بالاخره به شکلی کنار میآییم "
و اینجا بود که قول بعضیها ثابت شد که " هرکس از ولایت زاویه بگیرد، این آغاز انحراف و سقوطش است "
حاج محمود اینجا بود که …
اینجا بود که مردی از جنس مردم، فقط کاپشنش از جنس مردم بود که آن هم شد کت سبک ایتالیایی …
دیشب گفتی: " هیچگاه تحت تأثیر فشارهایی که بر دولت آوردند، منحرف نشدیم." اما … هنوز سخن آیتالله جوادی آملی را بابت هاله نورت به یاد داری "حتی فریب دادن حیوان هم در اسلام مذموم است چه برسد به فریب دادن انسانها"
میدانم، همهاش زیر سر رفیق ناباب است، آخر تو که خوب خطابههای غدیر را به یاد داشتی؛
" مشایی یعنی احمدینژاد و احمدینژاد یعنی مشایی "
بعد از آنکه حکم رهبر در عزل رفیقت صادر شد، باز پافشاری کردی و اداره جلسهی هیئت دولت را به مشایی سپردی، که وزرایت در اقدامی هماهنگ جلسه دولت را ترک کردند و تو هم بعد یکی یکی آنها را ترک کردی.
یادم نمی رود درباره کامران باقر لنکرانی چی میگفتی؛ " اصلا مثل هلو میماند و آدم میخواهد بخورد این جوان را " که بالأخره هم خوردیش!
وقتی برای رفیقت به بن بست رسیدی با توجه به سابقهات که خوب بلد بودی دور برگردان بسازی، باز هم با دور برگردان رفیقت را کنارت نشاندی.
حاج محمود، چه کارهایی که برایش نکردی؛ حرف آقا را زمین گذاشتی، اموال بیتالمال را برایش خرج کردی، کنگره گرفتی، زندهباد بهار گفتی و به قول خودت و البته با اخلاص و برای رضای خدا ۱۴هزار صلوات و ۳ روز روزه نذر کردی تا باز هم به قول خودت بعد از ۸ سال مرخصی بگیری و دست رفیقت را جلوی چشمان ما، بالا و پایین ببری.
باشد اما احمدی جان یادت باشد؛
میتوانستی اسطوره شوی، میتوانستی ماندگار شوی، اما…
شاید میتوانست این مطلب اسمش باشد آغاز احمدینژاد، اما…
دوست داشتم بگویم "دوستت دارم احمدینژاد" ، اما…
اما سفید شدن موها و ضعیف شدن چشمهایت را فراموش نمی کنم آقای احمدی نژاد.
خدا قوت آقای رییس جمهور. خدانگهدار آقای محمود احمدی نژاد.
انتهای پیام/