كارلیلا(حاتمی)هم بسان گربه است
تاریخ انتشار : شنبه ۳ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۵۷
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ شهریار زاهدان نوشت :
 
گربه ای دیدم که از بهر خدا *
موش همی بگرفت و هم خورده ورا
گفتمش ای بینوا این کار چیست *
بهر تو ای بینوا این عار نیست ؟


گفت ای مشگل پسند بی خدا *
من مطیعم تا ابد بهر خدا
باب من بوده مطیع امر رب *
ما شدیم از لطف بابایم ادب

کار من تنها ادب بود و ادب *
شاهد این کار من گردیده رب
پس بیا تقدیر و تقدیسم نما ! *
ورنه خود خاموش شو ای بینوا !

کار لیلا هم به سان گربه است *
جرم سنگینی به روی گرده است
خاک عالم بر سر دنیا شود *
زین مصیبت ناله ها برپا شود

ای دو صد افسوس از لا قیدی اش *
ننگ و نفرین بر همه بی دردیش
درد دین باشد مرام مومنین *
مرد دین باید که باشد اینچنین

تا نگردد دخترش رسوای دهر *
کام مردم را نگرداند چو زهر
ای ولی مومنین این کار چیست ؟ *
یا امیرالمومنین ، دیندار نیست ؟

بارالها ، این گنه بر ما ببخش ! *
عاصیان ملت ما را ببخش !
روز روشن کوس رسوایی زنیم ! *
هیچ ترسی هم نداریم از جحیم !
 
کد مطلب: 16867