وبلاگ "
سمت مهدی (عج)" نوشت:
سوال: در قرآن کریم که اصلیترین منبع مسلمانان است، به سه اصل توحید، نبوت و معاد به عنوان اصول دین تصریح شده است، چرا به صراحت به ولایت و امامت و نیز عدل که شیعیان از اصول میدانند تصریح نشده است؟!
در قرآن کریم هیچ فصلی مجزایی به نام «اصول عقاید اسلامی» وجود ندارد که در آن به «توحید، نبوت و معاد» تصریح شده باشد و به «عدل و امامت» تصریح نشده باشد، تا بپرسیم چرا و تصریح به عدل الهی و نیز ولایت و امامت نیز بسیار شده است؟
تفکیک اصول و فروع دین، و بیان اصول دین، انتزاع عقلی از جهانبینی منطبق با عقلانیت و وحی است که بر آن اساس، اصول عقاید همان «توحید و معاد» است[إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ]،اما لازمه اعتقاد و عمل به توحید، اعتقاد و پیروی از نبوت و بالتبع از امامت است و لازمه اعتقاد به معاد نیز اعتقاد به «عدل الهی» است؛ و چون بسیاری از مذاهب اهل سنت ولایت و امامت را کلاً نفی میکنند و بسیاری دیگر چون معتزله و اشاعره عدالت را نفی کرده و قائل به «جبر مطلق» یا «اختیار مطلق» هستند و این با «عدل الهی» منافات دارد، تشیع به هر پنج اصل «توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت» معتقد بوده و بر آن تکیه و استناد مینماید، نه این که در قرآن کریم این آمده و آن نیامده است.
الف - توحیدی که اصل اول است، به معنای خداشناسی یا این که بدانیم الله جلّ جلاله خالق آسمانها و زمین و هر آن چه در آنهاست میباشد محدود نیست؛ تا این حد را (به صراحت قرآن مجید) بسیاری از کفار و مشرکین نیز قائل بوده و هستند، بلکه پذیرش، ایمان و عمل به الوهیت و ربوبیّت الهی و در یک کلمه پذیرش «ولایت الهی» است، که در ایمان، پذیرش و قبول ولایت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله تجلی و تحقق مییابد و آن نیز در پذیرش و ایمان به تداوم ولایت در صاحبان ولایت محقق میگردد. لذا در کلام وحی از یک سو تصریح نمود که الله جلّ جلاله ولیّ مؤمنین است (توحید) و کفار ولایت طاغوتهای متفاوت را گردن مینهند (کفر و شرک):
«اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ كَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
ترجمه: خداوند ولیّ (صاحب ولایت) كسانى است كه ایمان آوردهاند آنان را از تاریكیها به سوى روشنایى به در مىبرد و[لى] كسانى كه كفر ورزیدهاند اولیایشان [همان عصیانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنایى به سوى تاریكیها به در مىبرند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.
و از سوی دیگر تصریح نمود که پذیرش ولایت الله جلّ جلاله در پذیرش ولایت رسولش و اولیای امر الهی محقق میگردد:
«إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (لمائده، 55)
ترجمه: ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و كسانى كه ایمان آوردهاند همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند.
دقت شود که پذیرش «ولایت» نیز فقط «نظری» نیست که در لفظ بیان شود، بلکه عملی است و در تبعیت و اطاعت متجلی میگردد، لذا امر به اطاعت از الله، رسول و اولیالامر را در ردیف یک دیگر بیان نمود:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ ...» (النساء، 59)
ترجمه: اى كسانى كه ایمان آوردهاید خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیاى امر خود را اطاعت كنید ...
پس، توحید که اصل اول است، در ولایت پذیری نظری و عمل است که در ولایت رسول اکرم و ولاة امر متجلی میگردد و این ولایت پذیری نیز با اطاعت و تبعیت از صاحبان ولایت محقق میگردد.
ب – این کتابی که گفته میشود اصلیترین منبع است، همین ظاهر قرآن که متشکل از چند صفحهی نگاشته شده بین دو جلد میباشد نیست و اصلاً چنین چیزی نازل نشده است. بلکه متشکل از آیاتی است که به بنده، شما، دیگران، شیخین و حتی اهل بیت علیهمالسلام نیز نازل نشده است، بلکه فقط به قلب مبارک حضرت نبی اکرم و رسول اعظم صلوات الله علیه و آله نازل شده است و همه از طریق ایشان با آیات الهی آشنا شدهاند، لذا درست برعکس اظهار خلیفه دوم که گفت: «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست» و اعتقاد سلفیها، تکفیریها و وهابیهای امروزی که فقط همین ظاهر کتاب را اصل میدانند، وجود مبارک ایشان اصل است و نه ظاهر کتاب. لذا در آیات متعدد فرمود که به هنگام اختلاف در آیات به ایشان رجوع کنید و در ادامه آیهی فوق فرمود که در هر اختلافی [مثلاً اختلاف بر سر این که آیا ظاهر کتاب به تنهایی کافی است یا نه؟ و یا این که بالاخره این اولی الامر کیانند؟ و آیا شما جانشینان الهی دارید یا مردم پس از شما رها شده و به خودشان واگذار شدهاند و ...)، به رسول مراجعه کنید، یعنی ملاک فهم قرآن کریم، درک تأویل آیات و تشخیص راه و تمیز حق و باطل، ایشان هستند و نه ظواهر آیات قرآن کریم، که آن را نیز از ایشان گرفتهایم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا» (همان)
ترجمه: اى كسانى كه ایمان آوردهاید خدا را اطاعت كنید و پیامبر و اولیاى امر خود را اطاعت كنید، پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید این بهتر و نیكفرجامتر است.
ج – خداوند متعال فقط قرآن کریم را – آن هم به شکل ظاهرش – نازل ننموده که بگوییم اصلیترین منبع است، بلکه فرمود: ابتدا رسول را فرستادم – یعنی او اصلیترین منبع و مخاطب وحی است، یعنی انسان کامل اصلیترین ولی امر الهی و الگو اسوه برای اطاعت و تبعیت است و سپس افزود: همراه او کتاب و میزان را نیز نازل کردم.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید، 25)
ترجمه: به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و میزان را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند... .
پس اصل انسان کامل است، اصل صاحب ولایت الهی است، اصل خلیفةالله و ولیّالله است که کتاب (یعنی آیات الهی) به او نازل شده و از او اخذ میشود. لذا اگر برای نابودی اصل (مثل جنگ صفین)، به ظاهر قرآن کریم توسل شود و ظاهر کتاب بر سر نیزه رود، اصل که همان انسان کامل و صاحب ولایت است، میفرماید: بروید بجنگید، قرآن منم. لذا بدانیم که قرآن کریم، تعریف انسان کامل است و انسان کامل، اصل و روح و تجسم قرآن کریم است.
د – اگر کسی گمان نماید که چون چند صفحه کاغذ که در آن آیات کریمه قرآن مجید مسطور شده است را در دست گرفته، دیگر به اصل دست یافته و نیازی به رسول و اولیای امر برای اطاعت و تبعیت ندارد، کلاً از توحید، اسلام، قرآن و ولایت چیزی نفهمیده است. همین نگاه، بینش، دانش و اعتقادغلط است که سبب میگردد گمان کنند آنها از قرآن کریم چیزهایی دانستهاند که العیاذ بالله پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله ندانسته است! و همین خرافه سبب میگردد که آن چه از قرآن خوشایندشان بود بگیرند و آن چه نبود را واگذارند و توجه نکنند که آیات ولایت و نیز تفسیر، تأویل و مصداق ولایت و بسیاری از آیات مربوط به «امامت» که در قرآن کریم تصریح شده است و ایشان در خطبه غدیر خم بیان داشتند، کیانند؟
از این رو تشیع به نبوت در راستای توحید و امامت در راستای نبوت و عدل در راستای توحید و معاد تأکید دارد.
انتهای پیام