شیـرزنی که فـرمانده بعثـی را کشت و خودش سوخت
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۳
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ "جوان انقلابی" نوشت:
عراقی‌ها غیر نظامیان بسیاری را از اهالی هویزه و روستاهای اطراف دستگیر می‌کنند.

فرماندهی نیروها با فردی به نام “ستوان عطوان” است. او دستور می‌دهد تا پیرزنی را که دختر جوانی به همراه اوست، به سنگرش ببرند.

بعد از چند لحظه دستور می‌دهد تا پیرزن را بیرون سنگر نگه دارند و دختر جوان را به داخل سنگر ببرند. بعد از نیم ساعت دختر جوان با چهره‌ای مملو از وحشت و پیراهن از هم دریده و خونین از سنگر خارج می‌شود. چند لحظه در آستانه سنگر می‌ایستد و با چشمان وحشت بارش به اطراف می‌نگرد و سراسیمه و بی هدف پا به فرار می‌گذارد.

وقتی عراقی‌ها وارد سنگر می‌شوند، سرنیزه کلاشینکف خون آلودی را در کنار هیکل غرقه به خون ستوان می‌بینند.

سربازها دختر جوان را می‌گیــرند و کشان کشان به طرف مقر سـرهنگ “احمد هاشــم” می‌برند. بعد از تأخیر ده دقیقه‌ای، سرهنگ دستور می‌دهد تا آن دختر جوان را در محوطه با یک گالن بنزین آتش بزنند. با این تصمیم شیون غیرنظامیــانِ اسیر فضای پیــرامون را پر می‌کند.

بنزین سرتا پای دختر را خیس می‌کند و مقاومت او تن سربازان عراقی را به لرزه می‌اندازد. آتش در فاصله کم‌تر از یک پلک زدن، از دامن دختر بالا می‌رود. بعد از دقایقی از آن شعله‌های سوزان تنها دود و تــوده‌ای خاکـستر باقی می‌مــاند. فریــاد مادر هویــزه ای، دل همه را به درد می‌آورد و او نـیز به دستــور احمد هاشـم هماننــد دخترش به خاکستر مبدل می‌شود.

گروهبان “عوده” با دیدن این آدم سوزی‌ها به شدت منقلب می‌شود و با یک مسلسل به طرف سنگر فرمانده می‌رود و صدای چند شلیــک در فضا می‌پیچـــد.

گروهبان عوده با عجله از سنگر بیرون می‌آید و به طرف سربازان دیگر نیز شلیک می‌کند که عده‌ای زخمی می‌شوند. در داخل سنگر علاوه بر سرهنگ احمد هاشم، یک مسؤول اطلاعاتی و یک خبرنگار بعثی هم کشته می‌شوند.

 

انتهای پیام/
کد مطلب: 10206