احزاب چه ضرری برای اسلام و چه خدمتی برای دشمن دارند؟
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱۸:۳۷
وبگاه "
تولد" نوشت:
هدف از تشکیل احزاب سیاسى در شرق.
در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها- هر جمعیتى یک حزبى درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها مىخواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف تودههاى مردم استفاده کنند، یکى از راههایى که موجب این مىشود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلى مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است. حزب درست مىکردند. این حزبْ حزبِ مثلًا «دموکرات»، این حزبْ حزبِ «توده»، آن حزبْ حزبِ چه «عدالت»- نمىدانم چه. در آن وقتها یک اسماى دیگر داشت، کم کم اسما هم اروپایى شد! اینها در ممالک خودشان یک چیزى درست مىکنند، صورت است، واقعیت ندارد؛ به واسطه آن صورتْ ممالک دیگر را به دام مىاندازند، که آنها وقتى که احزاب درست مىکنند واقعاً با هم دشمن مىشوند. حزب کذا با حزب کذا، اینها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف مىکنند در دشمنى کردن با هم. وقتى بنا شد که آن اشخاصى که مؤثر هستند، آن اشخاصى که امید این است که مملکت به واسطه آنها اصلاح بشود، اینها تمام قوایشان را صرف کنند در اینکه خودشان به جان هم بیفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته هایشان بر ضد هم، هر کدام دیگرى را رد کند، هر کدام دیگرى را طرد کند و اینها، یا بعضى آنها دانسته این کارها را مىکردند، و از عمال ابتدایى خارجیها بودند، و [یا] بعضى آنها هم ملتفت قضیه نبودند که دارند آنها را مىکشند به یک راهى که مخالف با مصلحت کشور خودشان است.
اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر مىرسد که با دست دیگران [بوده] براى اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک تودهاى مىترسند، از این جهت به واسطه اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، این امر را کردند و خودشان هم یک چیزى، صورتى آنجا درست کردند که اینها ببینند که مثلًا در مجلس انگلستان حزب کارگر داریم و حزب مثلًا کذا؛ خوب ما هم خوب است داشته باشیم! اما آنها یکجور دیگر فکر مىکنند، اینهایى که از آنها اخذ مىکنند یک جور دیگرى فکر مىکنند. اینها وقتى که با هم دو حزب تشکیل دادند، دو جبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشکیل مىدهند! این دشمن اوست، او هم دشمن اوست، و آنها استفادهاش را مىکنند! آنها بازى مىدهند اینها را که البته مملکت متمدن باید حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد؛ خوب پس ما هم باید احزاب داشته باشیم! اما احزابى که ما درست مىکنیم اینطورى است که این حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف مىکند در اینکه این او را بکوبد و او این را بکوبد.
از اول اینطورى زاییده شد احزاب در ایران- به حَسَب نظر من. حالا هم که به صورتهاى دیگرى درآمده است؛ حالا هم انسان مىبیند که اینها باز با هم همین طور دشمنى مىکنند و مخالفت مىکنند. و این را هم من احتمال مىدهم که یک دستى از خارج در کار باشد. همین دیشب دو- سه نفر، چند نفرى که از یک جایى آمده بودند، شکایت از این مىکردند که در فلان جا که ما هستیم دستجات با هم مخالفند؛ این از او بدگویى مىکند، او از او بدگویى مىکند. و این موجب تأسف است که شمایى که یک جمعیتى هستید در خارج، یک ثروتى هستید از مملکت ما در خارج، و باید اسلام، کشور شما از شما استفاده کند، فردا که وارد در کشورتان مىشوید باید استفاده بدهید به کشور، کشور خودتان را آباد کنید، الآن با هم در اینجا به جنگ و گریز هستید؛ و به قول آن شخص هر فردى که از ایران وارد مىشود در مثلًا فرودگاه، یک دستهاى مىروند او را مىبرند و بر ضد دیگرى تبلیغات مىکنند تا او را بکشند طرف خودشان ..
اجتناب از اختلاف.
شما مىدانید دارید چه مىکنید؟
مىدانید دارید چه ضررى به خودتان و به کشور خودتان مىرسانید؟ شما مىبینید که الآن در ایران که یک وحدت کلمه- فى الجمله- پیدا شده است چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را؟ همه به دست و پا افتادهاند؟ این را مىبینید؟ مىبینید که الآن در ایران که جناحها با هم نزدیک شدند یک قدرى، دانشگاه با روحانیت نزدیک شده، روحانیت با دانشگاه نزدیک شده، بازار با دانشگاه و با روحانیت یکى شدهاند- در صورتى که باز اختلافاتِ فى الجملهاى هست و بعد عرض مىکنم- شما مىبینید که الآن یک وحدت فى الجملهاى که در ایران پیدا شده است، امریکا را آنجا متزلزل کرده و شوروى را آنجا متزلزل کرده؛ و این قلدرها هم در خود ایران به دست و پا افتادهاند و همین آدمکشیها و همین تشبثاتى که این مرد (1) مىکند براى همین است که مىبیند که مردم با هم مجتمع شدهاند و چه بکنیم که این اجتماع رفع بشود، چه بکنیم که به هم بزنیم این را!.
آفات اختلاف و تفرقه.
شما بدانید که این کارهایى را که مىکنید یا از دست غیر دارید، اتّباعِ (2) از غیر مىکنید و دیگران شما را وادار مىکنند به اینطور کارها، براى اینکه این وحدتى که الآن در ایران پیدا شده [و] در این جناحهاى خارجى، که اینها هم اشخاص مؤثرى هستند، در خارج هستند، در اینها هم اگر یک وحدتى پیدا بشود ضرر زیاد مىشود براى خارج، دنبال این افتادند که جناح داخل را به یکجور با هم مخالف کنند، جناح خارج را هم به یکجور با هم مخالف کنند، اینها را هم با آنها با یکجور دیگر مخالف کنند. شما مىدانید که دارید به نفع دیگران فعالیت مىکنید [و] خودتان متوجه نیستید؟ مىدانید که این مخالفت امروز در یک وضعى که ایران واقع شده است، در یک وضع حساسى که بین موت و حیات الآن ایران واقع شده، این مخالفتهاى شما با هم چه ضررى به این نهضت اسلامى ایران مىزند؟ اگر شما با هم اجتماع کنید، این جبهه هاى مختلفى که دارید، هر ده تاى شما، صدتاى شما با هم جمع شدید یک اسمی روى آن گذاشتید، این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید، و اتفاق کلمه داشته باشید، همان طورى که مىبینید ایران متزلزل کرده است این ابرقدرتها را، این قدرت شما هم در خارج به ایران مُنْضَم مىشود و بیشتر آنها متزلزل مىشوند لکن آنها از شما مىخواهند الآن استفاده کنند. استفاده از شما این است که شما را به جان هم بیندازند. این کى است؟ جبهه ملى! آن کى است؟ نهضت آزادى! آن کى است؟ جوانانِ چه! آن کى است؟ گروهِ کذا! آن کى است؟ گروهِ کذا! گروههاى مختلف، متعدد؛ پیش هرکس که بروى از دیگرى تکذیب مىکند؛ هر جناحى دشمن جناح دیگر است. این چه معنا دارد بین یک توده هایى، که اینها با هم در یک مقصد عالى شریکند و آن اینکه باید ریشه این ظلم کنده بشود، باید دست این ابرقدرتها از مملکت ما کوتاه بشود؛ همهتان موافقید با این.
این اختلاف شما که الآن هست و هر روز هم ریشه دارتر مىشود و من در این سه ماهه که بودم نتوانستم که این معنا را از بین ببرم و مأیوس شدم از شماها، شماها مىدانید چه ضررى دارید به اسلام مىزنید، چه ضررى دارید به کشور خودتان مىزنید و چه خدمتى دارید به امریکا مىکنید و شوروى یا انگلستان؟ خدمت لازم نیست که شما بیرق آنها را به دوش بکشید و دور بیفتید؛ همین خدمت است که شما خودتان را از ارزش مىاندازید، خودتان را از فعالیت مىاندازید، تمام قواى شما صرف اختلافات بین خودتان مىشود، صبح تا عصر با هم دعوا دارید. شما با هم یک کلمه بشوید به ضد دیگرى، بعدها فرصت هست از براى اینکه شما یک مقاصد شخصى- اگر خداى نخواسته داشته باشید- اعمال بکنید. چرا مقاصد شخصى خودتان را داخل مىکنید در این امور؟ چرا در یک نهضت اسلامى اینقدر هواى نَفْس دارید شماها که نمىگذارید با هم مجتمع بشوید و نمیتوانید باهم مجتمع بشوید؟ یک قدر کنار بگذارید این هواهاى نفسانیه را.
__________________________________________________
(1)- شاه..
(2)- تبعیت و دنبالهروى کردن..
صحیفه امام، ج5، ص: 278