بیاییم و به آن تماس تلفنی مثبت نگاه کنیم!
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۲۸
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ مبارز نوشت :
حالا مگر چه شده! مگر اولین بار است که شیطان تلاش می کند با اغواگری فریب دهد انسان را؟! شما نگاه به تاریخ بیانداز و ببین چقدر این قصه سابقه دار است! یک نفری از جبهه شیطان به خود اجازه داده به نمایندهی ام القرای جهان اسلام زنگی بزند و از او بخواهد چند کلامی با هم گپ و گفتی داشته باشند!

این درست که بعد34 سال ایستادگی عزت مندانه و مقتدرانه در مقابل امریکا، اولین تماس بین دو مقام ارشد ایران و امریکا برقرار شد؛ و خود این داستان کلی اعصابمان را خرد کرده و بعد از سالها التماس امریکا برای برقراری یک تماس، بالاخره برآورده شد آرزوی دیرنه اش! ولی می شود یک جور دیگر هم به آن تماس دقیقه 90 نگاه کرد!

اینکه گفته می شود باید تاریخ را خوب مرور کنیم برای همین است که با عبرت از تاریخ امروز خود را خوب تحلیل کنیم.

قصه حکمیت و پذیرش آن توسط امیرالمومنین را باید یک بار دیگر بازخوانی کنیم. شاید اگر علی (ع) زیر بار حکمیت نمی رفت عده ای حتی امروز او را متهم به عدم تمکین به رای مردم می کردند. شک نداریم که او بهتر از همه نتیجه حکمیت را می دانست. او بهتر از همه آخر بازی را خوانده بود؛ ولی خواست مردم با چشمان خود ببینند شیطنت دشمنان علی(ع) را! او هم به حکمیت بدبین بود! اصلا حکمیت همان چیزی بود که امروز عده ای نام آنرا مذاکره گذاشته اند!

می بینید رفقا امام مظلوم ما از حق خود می گذرد تا تاریخ ثبت کند فراموشی مردم را و عبرتی که برای دیگران ثبت شد! برای مردمی که هم علی را می شناسند و هم دشمنان او را، کار سختی نبود که بدانند نیت پیشنهاد دهندگان حکمیت چه بود! اما فراموشی سراغشان آمد و گریبانشان را گرفت! شاید هم غفلت و منفعت طلبی! نمی دانم؛ هرچه هست این قصه را برای تاریخ بجا گذاشت. قصه ای که یک طرف آن تلخ و دردآور است ولی طرف دیگرش عبرت آموزی از تاریخ!

اصلا رفقا یکی از کار ویژه های شیطان ایجاد تردید است! ایجاد تردید در اذهان مردم نسبت به ولی خدا! اینکه مردم به این درد لاعلاج گرفتار شدند که به امام زمان خود بی اعتماد شدند کار شیطان است. آخر مگر این علی همان علی خیبر و بدر و خندق نبود؟! مگر این علی همان باب علم نبود؟ پس چه شده بود مردم آن زمان را؟

یادمان نرود که قرار شد یک جور دیگر به قضیه نگاه کنیم. مثلا به همین قصه حکمیت! عرض کردم خدمتتان که حکمیت یک داغ تاریخیست بر پیکر اسلام! اما به بعد عبرت آمیز بودنش که نگاه می کنیم کمی آرام می گیرد این دل سوخته! خداییش اگر انصافی باشد؛ با همین مدل قصه ها که کم هم نیست در طول تاریخ می شود نتیجه آن تلفن را پیش بینی کرد! می شود به نیت دشمن قسم خورده پی برد!

حالا برگردیم به امروز خودمان!

مدتی بود عده ای می خواستند قهرمان مذاکره باشند و نام خود را در تاریخ ثبت کنند. می بینید رفقا کار به جایی رسیده که عده ای می خواهند به هر قیمتی مذاکره کنند و نام خود را در تاریخ به ثبت برسانند همان گونه که عده ای در تحقق حکمیت تاریخی شد نامشان! حرفمان این است که امروز هم اگر کمی دقت شود؛ فقط کمی، دو طرف دعوا را خوب مطالعه کنیم، می توان به راحتی نتیجه آن تلفن و شاید تلفن های بعدی را دید!

یک طرف دعوا یک ملت با کلی آرمان و اعتقاد! بدون زیاده خواهی و ادعای کدخدایی دنیا! یک ملت که تنها حرفش آن است که خود آقای خود باشد و نه دیگری بر سر او آقایی کند! اصلا این ملت تا یادش می آید زیربار ظلم نرفته! یک ملت با اراده ای قوی و ایمانی راسخ و استوار! همه اینهایی که گفته و آنهایی که البته گفته نشد می شود اتفاقا جرم این ملت!

و آن طرف یک حکومت! شیطانی و طاغوتی که می خواهد کدخدای دنیا باشد. می خواهد دنیا را او رهبری و مدیریت کند. اصلا حال نمی کند کسی با او مخالف باشد . حالش را می گیرد اگر کسی حتی سوال از او بپرسد. مثلا اینکه 11 سپتامبر را شفاف کن! کسی حق ندارد از آن روز سوال بپرسد. اصلا اعصاب ندارد این حکومت. مدام هم به ملت ها سیلی زده است!

حالا خداییش نمی شود نتیجه مذاکره این دو را فهمید؟! مذاکره یک ملت معتقد به خدا و یک حکومت شیطانی! خب نتیجه اش معلوم است دیگر! مذاکره ای که یک طرف آن کسانی هستند که مدام سیلی زده اند به ملت مخالف خود! سیلی ها آنقدر محکم است که برق از چشمان ملت پریده است! حالا زده ای نوش جان، حتی پیشمان هم نیست و به خود افتخار می کند. زدن سیلی به محکمی قتل 300 مسافر هواپیمای مسافربری آنقدر درد آور است که تا تاریخ تاریخ است دردش را حس کنی! بعد طرف با افتخار به عامل قتل عام مدال افتخار می دهد! انصافا این یکی از قتل آن 300 نفر هم دردآورتر است! و از همه چیز سخت تر حرف عده ای کج فهم که می گویند می شود به این حکومت شیطانی اعتماد کرد!

بگذریم! عرض کرده بودم که بیاییم و یک جور دیگر به آن تلفن نگاه کنیم! ما که بارها و بارها دلایل خود را برای نه به آمریکا گفته ایم ! شاید ذهن عده ای فراموش کار شده است! دلایل ما برای بد بین بودن به آن تلفن پیش ما محفوظ اما چون قول داده ایم به دولت یازدهم اعتماد کنیم برای مدتی سکان را می سپاریم به آقایان معتدل! باید منتظر بود و نتیجه را دید تا بعد بگوییم که آیا آن تماسها و نشست و برخواستها قهرمانانه بود یا نه! قضاوت باشد برای زمان دیگر!

 
عرض مان این است که ما فعلا حرفی نمی زنیم هرچند به دشمن قسم خورده خود بد بین هستیم! اما به آن تماس خوش بین! خوش بین از این جهت که آن تماس و تماس های احتمالی بعدی و بهره برداری های مغرضانه غرب از آن و تلاش برای تحقق اهدافشان، یک بار دیگر به ذهن فراموش کار ما کمک کند تا دشمن خود را بهتر از قبل بشناسیم! خوش بین هستیم از آن جهت که معتقدیم دشمن می تواند دشمنی خود را یکبار دیگر به مردم ما ثابت کند! دشمنی که همواره دوست صمیمی دشمنان ملت ما بوده! با صدام رقصیده و با مسعود رجوی شراب میل کرده ! یکبار دیگر این دشمن را محک بزنیم بد نیست حتی اگر لکه ننگی در تاریخ انقلاب ثبت شود...

 
کد مطلب: 9883