کشتی شکسته
تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۲۰:۱۳
Share/Save/Bookmark
 
وبلاگ “زنگیلی” نوشت:
 



منم غرق دریای چشمان تو، راه ساحل ندارمکه کشتی شکسته به گرداب تو، سوی منزل ندارم

ز سر گشتگی، رسم عاشق کشی، شیوه عاشقی

به غیر از شکایت ز جور زمانه، که حاصل ندارم

من از چشم مستت،  خم زلف تو خال رویت سرودم

که دل بر نگاه تو بستن نگارا، که مشکل ندارم

تو درمان عشقم، تو ای توشه راه مقصود قلبم

فدایت که جز گنج احساس، اگرچه که در دل ندارم

ز طوفان و برق نگاهت، به گِل در فتاد کشتی من

تو ای نا خدای پریشان دل، چاره در گل ندارم

گر از شور احساس من خرده گیری که عقل برتر است

چو در مذهب عشق من کافری است، حس باطل ندارم

اگر خاطرت از غبار و دلت از غمی تیره گشت

بگیر دست این ” آشنا ” را، نسیمی مقابل ندارم.


کد مطلب: 15509