وبلاگ
ارامش کجاست :
آمارها بیان میکنند که در حدود 25درصد افراد جامعه دچار اضطراب و افسردگی هستند، که البته این آمار هم رو به افزایش است.
آیا میدانید که این اضطراب و افسردگی مدتدار، چه ضربهای به خود فرد و کانون خانواده میزند؟ و هنگامی که درمانی هم برای آن صورت نگیرد، خطرناک تر میشود و بیماریهای دیگری را نیز به همراه خود میآورد.
شاید، برای شما نیز سؤال شود که عامل اضطراب چیست؟ و از کجا میآید؟
چه بسا، یکی از عوامل اضطراب را بتوان در سخنان پیغمبراکرم(صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم) جستجو کرد که در این باره فرمودند؛
«راستى، آرامش است و دروغ اضطراب.»[1]
لذا یکی از عوامل مهم ایجاد کننده اضطراب، دروغگویی است که به دنبال خود، دلهره و ترس را میآورد.
روانشناسان نیز درباره دروغ میگویند؛ انسان هر چه کمتر دروغ بگوید، به همان اندازه از سلامتی بیشتری برخوردار است.
طبق نظر عدّهای از کارشناسان روانشناسی؛ افرادی که از دروغ گفتن، خودداری میکنند، در مقایسه با افرادی که به راحتی دروغ میگویند، کمتر از انواع سردرد، گلودرد، اضطراب و دیگر ناراحتیهای جسمی و روانی شکایت میکنند.
به علاوه، دروغ گفتن از نظر شناختی نیز به سلامت جسمانی فرد آسیب میزند؛ زیرا مغز انسان میتواند هر بار اطلاعات زیادی را پردازش کند ولی دروغگویی عمدی، عملی خسته کننده و طاقت فرسا برای مغز است و دروغگو که همیشه باید داستانی را بر اساس واقعیت بسازد، نمیتواند در دراز مدت، مغز خود را از اطلاعات خودساخته و واقعی پاک سازی کند؛ در نتیجه همواره در زندگی، مشغله ذهنی شدیدی خواهد داشت.
همچنین زن و شوهری که نسبت به هم صادق نیستند، در معرض اضطراب و ناآرامی، نیز خواهند بود و به دنبال آن با از بین رفتن آرامش، فضای تربیتی فرزندان نیز دستخوش تغییر میشود و فرزندان هم دچار ناآرامی در زندگی میشوند.
شما این را در نظر بگیرید که اگر بین دو نفر از اعضای یک خانواده، اعتماد متقابل وجود نداشته باشد، روابط خانوادگی و زندگی روزمره چقدر سخت خواهد شد، حال اگر در جامعه بین آحاد مردم این صفت مذموم قاعده شود، چه خطرات بزرگی میتواند افراد جامعه را تهدید کند؛ فساد و تباهی همه ارکان جامعه را در بر میگیرد، ارزشهای دینی تنها لقلقه زبان خواهد شد، دورویی و بدگمانی تبدیل به یک رویه در جامعه میشود و بسیاری از موارد دیگر که همگی ریشه در دروغگویی دارد.
حال این سوال مهم، مطرح میشود؛ که چرا علی رغم اینکه در آموزههای دینی، آیات و روایات فراوانی بر حرمت دروغ و دروغگویی وجود دارد و حتّی در تعابیری، دروغ را به عنوان امّالفساد در جامعه نام بردهاند، ولی متأسفانه باز هم عدّهای افراد جامعه گرفتار این مصیبت هستند؟
شاید تصوری که برخی از ما در مورد صداقت داریم، این است که فکر میکنیم صداقت صرفا یک مسأله اخلاقی است، حتّی آن را از حوزه روابط بین خودمان نیز کنار میزنیم؛ به گونهای که با شنیدن حرف دروغ و روبهرو شدن با فرد دروغگو، بیتفاوت از کنار آن عبور میکنیم و چه بسا در بعضی از موارد دست به توجیح این عمل نادرست نیز میزنیم، غافل از آنکه با تایید این رفتار، چه اثرات مخرب و جبران ناپذیری در جامعه ایجاد کردهایم.
چه بسا، دو عامل مهم در گسترش دروغ در جامعه این باشد؛ که از یک طرف بیتفاوتی مردم در برابر افراد دروغگو به ویژه افراد مسئولی که به هر دلیلی دچار چنین لغزشی میشوند؛ به گونهای که این افراد در امنیت کامل اجتماعی و روانی هستند و از طرف دیگر؛ از جهت قانونی و حقوقی نیز هیچ گونه بازخواستی نسبت به چنین افرادی که موجب بی اعتمادی مردم میشوند، نمیشود.
گاهی اوقات از زبان مسئولان میشنویم که گله میکنند از اینکه مردم و رسانهها، سخنان درست آنها را باور نمیکنند و بیشتر سخنان مخالف آنها را باور دارند؛ پس چرا مسئولان محترم بارها در رسانهها حرفی را میگویند و بعد از انتشار، به سرعت تکذیب میکنند؟ چرا تکذیب کردن، در کشور ما این قدر زیاد شده است؟ آیا فکر نمیکنیم با ادامه این روند، موجب از بین بردن اعتماد مردم میشویم؟
در حال حاضر، بسیاری از آمار و اطلاعاتی که اعلام میشود، باید با شک و تردید به آن نگاه کرد و تأسف بارتر از آن، این است که در بعضی از موارد گزارش یک مقامی توسط مقامی دیگر تکذیب میشود، آیا نتیجه آن غیر از این میشود که مردم نسبت به سخنان و اقدامات درست و صادقانه مسئولان دچار شک و تردید میشوند؟
از طرفی دیگر؛ نحوه اجرای قانون در کشور ما به گونهای است که افراد به راحتی میتوانند با دروغ گفتن از مالیات، عوارض، بیمه و... فرار کنند و آن را هم به حساب زرنگی خود نیز میگذارند؛ به گونهای که دروغ گفتن در بعضی از موارد به ابزاری مؤثر و پر سود در جامعه کنونی تبدیل شده است.
این نکته را نیز نباید از یاد ببریم که فرزندان جامعه آن طور که ما میخواهیم تربیت نمیشوند، بلکه آن طور که ما هستیم تربیت میشوند.
به عبارت دیگر؛ فرزندان آینه ما هستند؛ هرتصویری که جلوی آینه قرار گیرد، زشت یا زیبا، آینه همان تصویر را نشان میدهد.
پس باید مراقب تصویر خود بر روی آینه فرزندانمان نیز باشیم.
پینوشت:
[1]. نصایح، ص15