به نام «مهدی» رها شدم

26 مرداد 1392 ساعت 7:28


وبلاگ "آخرالزمان انتظار مهدویت" نوشت: برای رهایی .. من هم به نام " مهدی " رها شدم .. این روزهای زمین.. هوا گرم و سوزان است : شنیده ام روزی جهنم " نَفَس " کشیدن برایش تنگ شد و از خداوند اجازه گرفت تا نفسی تازه کند ... و : به اذن الهی یک دم " نفس " را جابجا کرد و : یک نفسِ جهنم شد این تابستانِ سوزانِ زمین ... همین چند روز قبل بود در خیابان زیر نفس آتشین جهنم قدم میزدم : صورتم سوخت ، دستم سوخت : اما .. من هم شیعه ی علی ام مولاجان : سر به آسمان بلند کردم و رو به خداوند مهربانم عرضه داشتم : من جمله های عاشقانه ام را به زبان علی برایت می خوانم که بر سر تنور پیرزنی ایستاد و گفت : بسوز تا بدانی آتش جهنم چگونه است ! رو به آسمان کردم مهدی جان : به صورتم گفتم بسوز تا بِدانی "با مهدی" بودن و به خاطر عشق عاشقی کردن و بر ارزش ها ماندن یعنی چه ؟ گفتم بسوز تا بدانی فردا بر سر پل صراط : برای هر نگاهی و هر دلی که می بری : باید سالیان سال : صبر کنی .. گفتم بسوز امروز زمین را بخاطر "بامهدی " بودن و در نگاه غیرِ مهدی نبودن بسوز : هم به سوز عشق بسوز و هم به نفس های گرم جهنم .. عاشق که شدم : سنت من برای "با مهدی" بودن : شد سوختن اما سوزی زیبا لبریز از لذت ، سرشار از عشق ... مهدی جان دوستتدارم : که تو در این غوغای بازار گرم تن فروشان زمین : برای نگاه من نادیده مانده ای و من هم مانده ام در شوق دیداری عاشقانه ... باشد : بمان ، پنهان بمان عشق من : تا نگاه من هم مانند این دلبران زمینی لایق دیدارِ معشوقی دلربا شود و من هم ترا بی پرده ببینم .. فقط ... فقط از زمین ترا می خواهم و عاشقانه هایت را .. مرا هم از زمین دور کن : میدانی مولاجان ، از هر خیابان و کوچه ای که عبور می کنم : به ناچار برای بی گناهی : سر خم می کنم و می گذرم ..اما گاهی هم دلم در هوای داشتنت : پر میزند : این دل این دیده این عشق : ترا می خواهد .. نمی آیی ؟   انتهای پیام/


کد مطلب: 6346

آدرس مطلب: https://www.baham91.ir/vdca.ynik49nei5k14.html

همه با هم
  https://www.baham91.ir